یکشنبه بیست و چهارم فصل 3 معمولی، سال
Tagesgebet
دعاي سرآغاز
خدايا، اي آفريننده عالم و گرداننده آن،
عنايت فرما كه قدرت رحمتت را تجربه كنيم
تا با تمام وجود، خود را وقف خدمت به تو نماييم.
از راه خداوند ما عيساي مسيح، پسر تو كه خداست
و با تو و روحالقدس تا به ابد زندگي و سلطنت ميكند.
آمين.
(يا ميتوان گفت)
خدايا
اي كه بخاطر دعاي بندهات موسي،
قوم سركش را در رد محبتت ترك نكردي،
بخاطر سزاواري هاي پسرت كه هميشه براي ما شفاعت ميكند
كليسايت را عطا فرما كه به همراه فرشتگان،
حتي براي توبه يك گناهكار نيز شادي نمايد.
از راه خداوند ما عيساي مسيح، پسر تو كه خداست
و با تو و روحالقدس تا به ابد زندگي و سلطنت مي كند.
آمين.
Erste Lesung
قرائت اول
خروج 32/7ـ11و13ـ14
(خداوند از آن بدي كه گفته بود به قوم خود برساند، منصرف گشت)
بخشي از كتاب خروج
در آن ايام خداوند به موسي گفت: «از كوه پايين برو، زيرا كه اينقوم تو كه از زمين مصر بيرون آوردهاي، فاسد شدهاند. طولي نكشيده است كه از آن طريقي كه بديشان امر فرمودهام انحراف ورزيده، گوسالهاي از فلز ذوب شده براي خويشتن ساختهاند و مقابل آن سجده كرده، و قرباني گذارنيده اند و ميگويند، اي اسرائيل، اين خدايان تو هستند كه تو را از زمين مصر بيرون آوردهاند.»
و خداوند به موسي گفت: «اين قوم را ديدهام كه قومي گردنكش هستند. اكنون مرا بگذار تا خشم من بر ايشان مشتعل شوم، ايشان را نابود كنم و از تو قومي عظيم خواهم ساخت.»
پس موسي خشم روي خداوند را فرونشانيد و گفت: «اي خداوند، چرا خشم تو بر قوم خود كه با قوت عظيم و دست زورآور از زمين مصر بيرون آوردهاي، مشتعل شده است؟ بندگان خود ابراهيم و اسحق و اسرائيل را به ياد آور كه براي ايشان به ذات خود قسم خوردي و بديشان گفتي: نسل شما را مثل ستارگان آسمان كثير گردانم و تمامي اين زمين را كه در باره آن سخن گفتهام، به نسل شما بخشم و آن را تا به ابد به ميراث برند»
پس خداوند از آن بدي كه گفته بود به قوم خود برساند، منصرف گشت.
این است سخن خدا.
خدا را سپاس باد.
Psalm
مزمور برگردان
مزمور 51/1ـ2و10ـ11و15و17
– اي پدر، شادي بخشايش خود را به ما عطا فرما.
اي خدا، بحسب نيكوبي خود بر من رحم فرما
و به حسب كثرت رحمت خويش خطايم را پاك ساز
مرا از تقصيرم تماماً شستشو ده
و از گناهم مرا پاك كن.
– اي پدر، شادي بخشايش خود را به ما عطا فرما.
اي خدا، دلي پاك در من بيافرين
و روحي استوار در درونم تجديد نما
مرا از حضور خود دور مساز
و روح مقدس خويش را از من مگير.
– اي پدر، شادي بخشايش خود را به ما عطا فرما.
خداوندا، لب هايم را بگشاي
تا دهانم ستايش تو را اعلام نمايد.
قرباني من به خدا روحي شكسته است
خدايا، دلي شكسته و پشيمان را خوار نميشماري.
– اي پدر، شادي بخشايش خود را به ما عطا فرما.
Zweite Lesung
قرائت دوم
تیموتائوس 1/12ـ17
(مسيح به دنيا آمد تا گناهكاران را نجات دهد)
بخشي از رساله اول پولس رسول به تيموتائوس
اي برادران، آن كه را به من نيرو داده است، مسيح عيسي خداوند ما را سپاس ميگويم، چون مرا درخور اعتماد دانسته، به خدمت خود فراخوانده است، هر چند كه سابقاً كفرگو، آزار دهنده و پرخشونت بودم. اما رحمت يافتم، چون از آنجا كه ايمان نداشتم، از روي ناداني رفتار مينمودم. و فيض خداوند ما بيش از حد افزوده شد، با ايمان و محبتي كه در مسيح عيسي است.
اين كلام قابل اعتماد و سزاوار آن است كه آن را تماماً بپذيريم كه: عيساي مسيح به دنيا آمد تا گناهكاران را نجات دهد كه من، اولين آنها هستم. اما او نسبت به من رحمت نمود، تا مسيح عيسي اول در من كمال صبر خود را آشكار سازد، به عنوان نمونه جهت كساني كه براي حيات جاويدان به او ايمان خواهد آورد.
اين است سخن خدا.
خدا را سپاس باد.
Evangelium
انجيل
32لو32قا 15/1ـ
(در آسمان براي يك گناهكار كه توبه كند، شادي خواهد بود)
بخشي از انجيل لوقا
درود بر تو اي خداوند
در آن ايام، همه باجگيران و گناهكاران نزد عيسي ميرفتند تا به او گوش دهند. فريسيان و كاتبان غرولندكنان ميگفتند: «اين مرد گناهكاران را ميپذيرد و با ايشان غذا ميخورد.»
پس براي ايشان اين مثل را گفت: «كداميك از شما اگر صد گوسفند داشته باشد و يكي از آنان گم شود، نود و نه تاي ديگر را در صحرا نميگذارد و به دنبال آن گمشده نميرود تا آن را بيابد؟ و چون آن را بيابد، با شادماني آن را به دوش ميگيرد و هنگامي كه به خانه آيد، دوستان و همسايگانش را خوانده به ايشان ميگويد: با من شادي كنيد، زيرا گوسفندم را كه گم شده بود، يافتهام. به شما ميگويم كه به همين قسم، در آسمان براي يك گناهكار كه توبه كند، شادي بيشتري خواهد بود تا براي نود و نه عادل كه نيازي به توبه ندارند.
و يا كدامين زن، اگر ده درهم داشته باشد و يكي را گم كند، چراغي نميافروزد و خانه را جارو نميكند و به دقت نميجويد تا آن را بيابد؟ و چون آن را بيابد، دوستان و همسايگانش را خوانده، ميگويد: با من شادي كنيد، چون درهمي را كه گم كرده بودم، يافتهام.
به شما ميگويم به همين قسم، نزد فرشتگان خدا، به سبب يك گناهكار كه توبه كند، شادماني است.»
باز گفت: «مردي دو پسر داشت. پسر كوچك تر پدر خود را گفت: «پدر، آن سهم از اموال را كه به من ميرسد، به من ده.» پس پدر مايملك را بين ايشان تقسيم نمود. چند روز بعد، پسر كوچك تر هر آنچه را كه داشت جمع كرد، رهسپار سرزميني دور دست شد و آنجا دارايي خود را به عياشي تلف نمود. چون هر آنچه را كه داشت خرج نمود.
قحطي سختي در آن ديار روي داد و او دچار تنگدستي شد. پس رفت و به خدمت يكي از ساكنين آن سرزمين درآمد، كه وي را به مزرعه خود فرستاد تا خوكان را غذا دهد. و وي آرزو داشت شكم خود را با سبوسي كه خوكان ميخوردند، سير كند. ولي هيچكس چيزي به او نميداد.
پس به خود آمد و گفت: «چه بسا كارگران پدر من كه نان فراوان دارند و من اينجا از گرسنگي هلاك ميشوم. برخاسته نزد پدر خود ميروم و به او ميگويم: پدر، من عليه آسمان و نسبت به تو خطا كردهام. ديگر لايق آن نيستم كه پسر تو خوانده شوم. با من همچون يكي از كارگرانت رفتار كن.» پس برخاست و نزد پدرش بازگشت.
در حالي كه هنوز دور بود، پدر وي را ديد، به رحم آمد و سوي پسر دويد، وي را در آغوش گرفت و غرق بوسه ساخت. آنگاه پسر به او گفت: «پدر، من عليه آسمان و نسبت به تو خطا كردهام. ديگر لايق آن نيستم كه پسر تو خوانده شوم.»
ولي پدر خادمانش را گفت: «فوراً بهترين جامه را بياوريد و بر او بپوشانيد، انگشتري در انگشتش و كفش به پايش كنيد. گوساله پرواري را بياوريد و بكشيد، بخوريم و جشن بگيريم، زيرا اين پسر من مرده بود و زنده گرديد، گم شده بود و پيدا شده است.»
و به جشن گرفتن پرداختند. حال پسر بزرگ تر در مزرعه بود. هنگام بازگشت چون به خانه نزديك شد، صداي موسيقي و رقص را شنيد. يكي از خادمان را خواند پرسيد كه چه خبر است؟ خادم به او گفت: «برادرت بازگشته و پدرت گوساله پرواري را كشته، چون وي را صحيح و سالم بازيافته است.» آنگاه وي خشمگين گشت، نميخواست داخل شود و پدرش بيرون آمد و از او التماس مينمود. ولي او در جواب پدر گفت: «اينك اين همه سال به تو خدمت نموده، هرگز از دستوراتت سرپيچي نكردهام و تو هيچوقت بزغالهاي به من ندادهاي تا با دوستانم جشن بگيرم. ولي چون اين پسرت كه دارايي تو را با فاحشهها تلف كرده است، باز آمد، تو گوساله پرواري را برايش كشتي.»
پدر به او گفت: «اي فرزند، تو همواره با مني و هر آنچه دارم از آن تو است. ولي ميبايست جشن بگيريم و شادي كنيم، زيرا برادر تو مرده بود و زنده شده، گم شده بود و پيدا شده است.»
اين است سخن خداوند.
ستايش بر تو اي مسيح.