یکشنبه بیستم فصل معمولی، سال 3
Tagesgebet
دعاي سرآغاز
خدايا،
براي آناني كه تو را دوست ميدارند
نيكي هایي آماده كردهاي كه به چشم نميآيند،
آتش محبتت را در قلب ما جاي ده
تا تو را در هر چيز و بالاتر از هر چيز دوست داشته
بتوانيم آن نيكي هاي موعود را بدست آوريم
كه مافوق هر آرزو است.
از راه خداوند ما عيساي مسيح پسر تو كه خداست
و با تو و روحالقدس تا به ابد زندگي و سلطنت ميكند.
آمين.
(يا ميتوان گفت)
خدايا،
اي كه در صليب پسرت كه آيت تضاد است
اسرار دل ها را آشكار ميسازي،
عطا فرما تا بشريت رد مصيبت بار حقيقت و فيض تو را تكرار نكند
بلكه قادر باشد آيات زمان را تشخيص دهد تا در نام تو نجات يابد.
از راه خداوند ما عيساي مسيح پسر تو كه خداست
و با تو و روحالقدس تا به ابد زندگي و سلطنت ميكند.
آمين.
Erste Lesung
قرائت اول ارمياء 38/4ـ6و8ـ10
(تو مرا بر روي تمام زمين مرد تضاد ساختهاي)
بخشي از كتاب ارمياء نبي
در آن ايام سروران به پادشاه گفتند: «تمنا اين كه اين مرد كشته شود زيرا با گفتن چنين سخناني، دست هاي مردان جنگي را كه در اين شهر باقي ماندهاند و دست هاي تمامي قوم را سست ميكند. زيرا كه اين مرد خوبي قوم را نميطلبد بلكه بدبختي ايشان را.» صدقيا پادشاه گفت: «اينك او در دست شما است، زيرا پادشاه نميتواند به خلاف شما كاري كند.»
پس ارمياء را گرفته او را در سياه چال ملكيا، پسر پادشاه، كه در صحن زندان بود انداختند و ارمياء را با ريسمان فرو بردند. در آن سياه چال آب نبود، ليكن گل بود و ارمياء در گل فرو رفت.
آنگاه عبد ملك از كاخ پادشاه بيرون آمد و به پادشاه عرض كرده گفت: «اي آقايم، پادشاه، اين مردان در آنچه ارمياي نبي كرده، او را به سياه چال انداختهاند، شريرانه عمل نمودهاند و او در جایي كه هست از گرسنگي خواهد مرد، زيرا كه در شهر هيچ نان باقي نيست.»
پس پادشاه به عبد ملك حبشي امر فرموده گفت: «سه نفر از اينجا همراه خود بردار و ارمياي نبي را قبل از اين كه بميرد از سياه چال بيرون آور.»
این است سخن خدا.
خدا را سپاس باد.
Psalm
مزمور برگردان مزمور 40/1ـ3و17
– به نجات من بشتاب، اي خداوند.
من انتظار كشيدم،
من براي خداوند انتظار كشيدم
او به سوي من خم شد
و فرياد مرا شنيد.
– به نجات من بشتاب، اي خداوند.
مرا از چاه هلاكت برآورد
و از گل لجن
پاهاي مرا بر صخره قرار داد
و قدم هاي مرا مستحكم گردانيد.
– به نجات من بشتاب، اي خداوند.
سرودي تازه در دهانم گذارد
حمد خداي ما را
بسياري چون اين را ببينند
ترسان شده بر خداوند توكل خواهند كرد.
– به نجات من بشتاب، اي خداوند.
من مسكين و فقير هستم
باشد كه خداوند در باره من تفكر نمايد،
تو ياور و نجات دهنده من هستي
اي خداي من، تأخير مكن.
– به نجات من بشتاب، اي خداوند.
Zweite Lesung
قرائت دوم عبرانيان 12/1ـ4
(در آن مسابقهاي كه پيش روي ما نهاده شده، با پايداري بدويم)
بخشي از رساله به عبرانيان
اي برادران، چون چنين ابرشاهداني به گرداگرد خود داريم، آنچه را كه بر ما سنگيني ميكند و گناه را كه ما را مقيد ميگرداند از خود دور سازيم و در آن مسابقهاي كه پيش روي ما نهاده شده با پايداري بدويم، در حالي كه چشمان خود را به بنيانگزار و كامل كننده ايمان دوختهايم يعني عيسي كه بجاي آن شادي كه در پيش وي او بود، متحمل صليب گشته، ننگ را هيچ شمرد و از اين پس به دست راست تخت خدا نشسته است.
پس به آن كسي بيانديشيد كه از جانب گناهكاران متحمل چنين مخالفتي شد، تا از ضعف جان هاي خود درمانده نگرديد.
در مبارزه عليه گناه، شما هنوز تا به ريختن خون خود مقاومت نكردهايد.
اين است سخن خدا.
خدا را سپاس باد.
Evangelium
انجيل لوقا 12/49ـ57
(من نيامدهام تا بر زمين صلح آورم، بلكه تفرقه)
بخشي از انجيل لوقا
درود بر تو اي خداوند
در آن هنگام عيسي به شاگردان خود گفت: «من آمدهام تا آتشي بر زمين اندازم و كاش هم اكنون افروخته ميبود. تعميدي دارم كه بايد بيابم و چه پريشان هستم تا به اتمام رسد. آيا ميپنداريد كه آمدهام تا زمين را صلح بخشم؟ به شما ميگويم نه، بلكه تفرقه. زيرا از اين پس اگر در يك خانه پنج نفر باشند، منقسم خواهند گشت، سه عليه دو و دو عليه سه. پدر عليه پسر و پسر عليه پدر، مادر عليه دختر و دختر عليه مادر، مادر شوهر عليه عروس و عروس عليه مادر شوهر منقسم خواهند گشت.»
باز به جمعيت گفت: «هنگامي كه ميبينيد ابري از مغرب پديدار ميگردد، فوراً ميگویيد كه باران ميآيد و اينچنين ميشود و هنگامي كه باد از جنوب ميوزد ميگویيد كه گرم خواهد شد و ميشود. اي رياكاران، شما ميدانيد كه چگونه چهره زمين و آسمان را تشخيص دهيد، پس چطور اين زمان را تشخيص نميدهيد؟ حال چرا خود قضاوت نميكنيد كه چه درست است؟»
اين است سخن خداوند.
ستايش بر تو اي مسيح.